جدول جو
جدول جو

معنی خام رأی - جستجوی لغت در جدول جو

خام رأی
(رَءْیْ)
خام رای
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خام رای
تصویر خام رای
کسی که رای و اندیشۀ خام دارد، آنکه رای و عقل درست ندارد، برای مثال تو ای طفل ناپختۀ خام رای / مزن پنجه در شیر جنگ آزمای (نظامی۵ - ۸۲۸)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خام درایی
تصویر خام درایی
بیهوده گویی، یاوه سرایی
خام درایی کردن: کنایه از یاوه سرایی کردن، برای مثال تا عالم روحی نشود عالم جسمی / تا مردم پخته نکند خام درایی (سنائی۲ - ۳۰۲)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خام کاری
تصویر خام کاری
بی تجربگی، برای مثال به عشق اندر، صبوری خام کاری ست / بنای عاشقی بر بی قراری ست (نظامی۲ - ۲۱۲)
فرهنگ فارسی عمید
خام رای، ناقص عقل، (آنندراج) (اشتنگاس) :
تویی طفل ناپخته و خام رای
مزن پنجه با شیر جنگ آزمای،
نظامی (ازآنندراج)،
گر سوخته دل نه خام رایی
چون سوختگان سیه چرایی ؟
نظامی
لغت نامه دهخدا
(مَ / مِ)
به شتاب نویسی. (ناظم الاطباء). به عجله نویسی. تندنویسی
لغت نامه دهخدا
(دَ)
کنایه از بیهوده گویی است. (آنندراج) (اشتینگاس). هرزه درایی. لک درایی. هرزه لایی. یاوه سرایی. هرزه سرایی. ژاژخایی. گفتار بی معنی:
گر کسی گوید مانندۀ او هیچ شه است
گو برو خام درایی مکن و ژاژ مخای.
فرخی (از آنندراج).
تا عالم روحی نشود عالم جسمی
تا مردم پخته نکند خام درایی.
سنایی (از آنندراج).
در کاسۀ سر دیگ هوس پختن تو چند
هین بادۀ خام آر و مکن خام درایی.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
تصویری از خام رای
تصویر خام رای
ناقص عقل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خام درایی
تصویر خام درایی
بیهوده گوئی، یاوه سرایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خام درایی
تصویر خام درایی
((دَ))
بیهوده گویی
فرهنگ فارسی معین